زمان : 26 Azar 1404 - 21:00
شناسه : 217268
بازدید : 1316
وقتی ایمان، بحران را مدیریت می‌کند وقتی ایمان، بحران را مدیریت می‌کند یزدفردا؛ پروفسور معصومعلی معصومی، چهره ماندگار جراحی قلب ایران، در این گفت‌وگو از روزهای بحرانی ورود آوارگان عراقی به کرمانشاه می‌گوید؛ روزهایی که مدیریت بحران با نگاهی انسانی و باورمند رقم خورد.

به گزارش یزدفردا؛ آنچه در گفت‌وگو با پروفسور معصومعلی معصومی، چهره ماندگار جراحی قلب ایران روایت می‌شود، نمونه‌ای از نگاه باورمند را در برخورد وی با پزشکان آلمانی و نیروهای سازمان ملل در ماجرای تشکیل اردوگاه آوارگان عراقی کرمانشاه نشان می‌دهد.

آن وقت من مدیرعامل بهداری کرمانشاه و رئیس دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه بودم. اسفند ۱۳۶۹ پس از حمله عراق به کویت طی عملیاتی که به‌وسیله نیروهای ائتلاف علیه عراق صورت گرفت ارتش عراق از کویت اخراج و تلفات زیادی به آنها وارد شد. شب عملیات ارتش آمریکا از طرف استاندار دستور آماده‌باش صادر شد. ساعت ۲ بامداد استاندار اعلام کرد طبق اطلاعات رسیده تاکنون ۱۵۰۰ نقطه در عراق بمباران شده و نیروی هوایی صدام همان ابتدا زمین‌گیر شده است.

پس از این شکست، کردهای شمال عراق و شیعه‌های جنوب شورش کردند و حزب بعث به‌شدت آنها را سرکوب کرد. خبرها حاکی از ورود تعداد زیادی از آوارگان کردستان عراق از مرز نوسود به ایران بود. جلسه‌ای در استانداری کرمانشاه تشکیل و سیاست اولیهٔ ایران مبنی بر جلوگیری از ورود آنها موردبررسی قرار گرفت. پیشنهاد من این بود که اصولی‌ترین تصمیم را پس از مشاهده میزان و چگونگی ورود آوارگان می‌توان اتخاذ کرد؛ لذا به من و چند نفر از مدیران استان مأموریت داده شد طی بازدید از محل اظهارنظر کنیم.

ما با بالگَرد عازم شهر مرزی نوسود شدیم. جاده‌ای را در دل کوه‌های بلند دیدیم که هزاران نفر با هر وسیله‌ای به طول چند کیلومتر در این جاده باریک در حال حرکت بودند و ترافیک بسیار سنگینی ایجاد شده بود. از همان جا به استاندار پیغام دادیم که برگرداندن این جمعیت باتوجه‌به موقعیت جاده و تعداد آنها امکان‌پذیر نیست. بهتر است به‌جای این نظریات تئوریک به فکر اسکان آنان باشیم. حتّی برای سرعت‌بخشیدن به ورودشان تسهیلات خاصی را فراهم کنیم وگرنه با انواع اپیدمی‌های خطرناکی مواجه می‌شویم.

روز اول تعداد زیادی از این جمعیت در منطقه دوآب متوقف شدند. آن شب فقط چهل مورد زایمان در خانهٔ بهداشت آن منطقه انجام شد. از سوی دیگر جمعیت بسیاری هم از منطقه دشت ذهاب وارد ایران شدند. بهترین تصمیم هدایت همهٔ جمعیت به سمت دشت ذهاب و اسکان آنان بود. هزاران انسان درمانده، تشنه و گرسنه در بخش وسیعی از دشتی بدون امکانات مستقر شدند. همهٔ ادارات برای تأمین مایحتاج اوّلیه بسیج شدند. کارکنان بهداری و تقریباً همه ارگان‌های استان شب‌وروز تلاش می‌کردند تا چادرهای صحرایی بر پا کنند، تانکرهای آب را مستقر کنند، ساخت توالت و هر کاری که برای ایجاد یک شهرک موقت می‌توانند را انجام دهند. بحران و مقابله با بحران جزئی از زندگی مردم این منطقه شده بود. شب‌وروز معنا نداشت و چاره‌ای هم غیر از این نبود. خدمت به مردمی مظلوم که درگیر وحشیانه‌ترین فشارها و خشونت‌ها شده بودند توفیق بزرگی به‌حساب می‌آمد.

بریده‌ای از کتاب «از هرنگ دل تا جراحی قلب»

در بازگشت به دیار وقتی برای اولین‌بار پس از سفر حج وارد اتاق عمل شدم ناگهان احساس کردم به معبد دیگری وارد شده‌ام آنجا که چشم‌های نگران با قلب‌های بیمار و خسته و پرتپش تو را می‌نگرند آنجا که به محیطی پر اضطراب و شاید مخوف به نام اتاق عمل وارد می‌شوند، چه کسی است که سایه مرگ را در کنار خود نبیند؟ آنجا که هرکس نقطه پایان امیدها آرزوها و شیرینی‌های زندگی‌اش را به عینه می‌بیند آیا امید زندگی دادن عبادت نیست؟ آیا نوید دوباره زیستن و آهنگ زیبای حیات نواختن عبادت نیست؟ آیا مهربانی و لطافت کلام جنب‌وجوش شبانه‌روزی این فرشتگان بی توقع نمی‌تواند در پیشگاه خداوند تبارک‌وتعالی عبادت تلقی شود؟ اینجا اتاق عمل جراحی قلب بیمارستان امام علی است. از دوساله پیش با عشق بنا شده است. دل‌های خسته و بیمار با ورود به آن امید بهبودی دارند هر روز پشت این درها مادران زنان کودکان و حتی مردان اشک می‌ریزند و زیر لب دعا و نیایش سرمی دهند و با هر رفت‌وآمدی که برای همه همکاران امری عادی‌ست قلبشان به تپش می‌افتد و اضطراب و نگرانی‌شان صدچندان می‌شود.